بهروز افخمی: حوصله و وقتِ دیدنِ فیلمهای فرهادی را ندارم/ اسکار گرفتن او مهم نیست
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۵۵۰۴۰
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بهروز افخمی، کارگردان سینما در برنامه «جهانآرا»، از آخرین ساخته اصغر فرهادی؛ «قهرمان» گفت.
او در بخشی از سخنانش، با اشاره به «قهرمانِ» اصغر فرهادی، گفت: «من فیلم «قهرمان» را ندیدهام. راستش فیلم قبلی فرهادی را هم ندیدم، یعنی بعد از «فروشنده» دیگر فکر کردم حوصله دیدن فیلمهای فرهادی را ندارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
افخمی افزود: «فکر میکنم فرهادی تکراری شده است. یک داستان را دائما میگوید که آن داستان هم شاید بشود گفت شباهتهای زیادی، به جان و مایه اصلی «شوکران»ی دارد که خودم ساختم. یعنی تماشاچی در طول فیلم، در نیمه اول فیلم، تصوری پیدا میکند و آرامآرام در نیمه دوم فیلم میفهمد که اشتباه کرده و از لحاظ اخلاقی مرتکب گناه شده و در مورد دیگران قضاوت اشتباهی کرده است. مسائلی که در «شوکران» پیش میآمد و در پایان تماشاچی احساس میکرد گناهکار است چرا که به اصطلاح در مورد انسان معصوم و بیگناه و زجرکشیدهای قضاوتی بد کرده است. همه فیلمهای فرهادی همین است. اشکالی ندارد و نمیگویم چرا این داستان را دائم تکرار میکند، خیلی از فیلمسازها هستند که یک داستان یا یک موقعیت را که برای تماشاچی یک تجربه تکراری است دوباره میسازند اما موضوع در مورد فرهادی و مخصوصا در مورد «فروشنده» این است که این قضیه به شکل تصنعی اتفاق میافتد، یعنی قضیه را جوری میچیند و چیزهایی را از تماشاچی قایم میکند که شما به شکلی که انگار کلک خوردهای، قضاوت بد میکنی و بعد متوجه میشوی که قضاوت بد کردهای، این شکلِ تصنعی و سرهمبندی است که باعث میشود که آدم بگوید بس است! من هر چند تا فیلم در این مایهها ساخته شود تا زمانی که کسی به من نگوید نه! این فیلم فرهادی واقعا فرق میکند و باید حتما ببینی را نمیبینم. من دیگر حوصله و وقت برای دیدن فیلمهای فرهادی ندارم.»
او در پایان گفت: «نامه فرهادی با عنوان «از شما بیزارم» را هم که خواندم، دیدم در وضعیت سختی گیر کرده است. فرهادی همیشه آدم سیاستمداری بوده و سعی میکرده همه طرفین را داشته باشد و هیچ کس را با خود دشمن نکند درست برعکس من که به دنبال دشمن میگردم و میخواهم آنقدر صریح باشم که هر کس میخواهد با من دشمن شود، بشود و تکلیفش را روشن کند.»
۵۷۲۵۹
کد خبر 1575783منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اصغر فرهادی فیلم قهرمان بهروز افخمی جوایز اسکار فیلم های فرهادی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۵۵۰۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط یکی از معلمها میداند
خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چهکاره میشود را میتوان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت میکنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشهای بسیار دیده میشود.
مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال میشویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچهها «یک چیزی» میشوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.
خالهها و داییها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی میرسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آنها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمیرسیدید.
عموها و عمهها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم میکردند و اگر شما را دوست داشتند میگفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی میشود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» میگفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمیشود.
بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جستوجو در بین معلمهای مدرسه بود. نه اینکه معلمها بدانند؛ اما یکی از معلمها معمولاً میفهمید. شما باید بگردید و برای هر دانشآموز آن معلم خاص را پیدا کنید.
از نظر مشاوران مدرسه که همه دانشآموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر میخورند. معلمها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانشآموزان آخرش از راه بهدر میشوند و از این حرفها! اما یک معلم هست که انگار همهچیز را میفهمد، یکی که هر دانشآموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.
من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر میکردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم میگوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!
اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چهکاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.
خیلی دوست نبودیم، اما میتوانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضیها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدتها من را میدید نمیشناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…
کد خبر 6094247